فعالیتهای تحقیق و توسعه (R&D)
- تحقیقات پایه
- تحقیقات كاربردی
- تحقیقات توسعهای
تحقیقات پایهعبارت است از تحقیقات ابتدایی كه برای كسب دانش علمی جدید انجام میگیرد. تحقیقات پایه، یافتههای علمی را در قالب قوانین كلی و با استفاده از طرح ها و نظریههای تبیینی پایهریزی میكنند. نتایج تحقیقات پایهای به طور كلی دارای ارزش مبادلاتی نیست و معمولاً در نشریات علمی چاپ میشود یا به نهادها و دانشگاههای متقاضی این نتایج، ارسال میشود
تحقیقات كاربردی به منظور تعیین كاربردهایی در به كارگیری یافتههای تحقیقات پایه و یا به منظور تعیین روشهای جدید یا راههای بهدستآوردن برخی هدف های خاص از پیشتعیینشده، انجام میشود. این نوع تحقیق، با در نظرگرفتن دانش موجود و وسعت آن، به منظور حل مشكلات معین به اجرا در میآید.
تحقیقات توسعهای به منظور توسعه تجربی عبارت از كاربرد دانش به منظور تولید مواد، ابزار، محصولها، فرایندها، روشها و همچنین تولید و ارائه خدمات جدید و یا خیلی پیشرفته است. سهم تحقیقات توسعهای را میتوان در ارتباط تنگاتنگ آن با قابلیتهای فناورانه هر كشور سنجید. برای افزایش توانمندیهای فناورانه توجه به تحقیقات توسعهای با اتكا به نقش بنگاههای بزرگ، ضروری است.
مهمترین گام در راه پیدایش و گسترش واحدهای تحقیق و توسعه در سازمانها، باور مدیران عالی سازمان به مفیدبودن امر پژوهش است. حمایت مدیران عالی سازمان از امر تحقیق و اهمیت قائلشدن برای نتایج و پیشنهادهای تحقیقات صورتگرفته، نه تنها برای پیشرفت و تعالی آن سازمان حیاتی و ضروری است، بلكه این امر تاثیر قابلتوجهی نیز در شكلگیری تصویر ذهنی سایر واحدهای اجرایی آن سازمان نسبت به امر تحقیق و توسعه دارد. اکثر مدیران بر این باورند: محققانی که در داخل سازمان به امر تحقیق میپردازند، به دلیل شناخت ناكافی نسبت به سیستمهای اجرایی سازمان و تجربه ناكافی در حوزه تخصصی، نمیتوانند پیشنهادهای کاربردی مفیدی ارائه دهند
محققان خارج از سازمان، چند دستهاند. در حالت نبود شركت های تحقیقاتی تخصصی شناختهشده و رتبهبندیشده دانشگاهی یا غیردانشگاهی، به این موارد میتوان اشاره كرد:
گروه اول:استادان دانشگاههای معتبر كه بهگونه انفرادی انجام كار تحقیق را بهعهده میگیرند
گروه دوم: فارغالتحصیلان جوان و كمتجربه كه بهگونه انفرادی یا بعضی از آنها چند نفر همرشته، انجام كار تحقیق را عهدهدار میشوند
گروه سوم: شركت های تازهشكلگرفته، تركیبی از استادان و فارغالتحصیلان جوان.
هر یك از گروههای یاد شده مشكلات ویژه خود را دارند:
تحقیقات گروه اول، اگرچه ممكن است از نظر مرور سابقه علمی و روش تحقیق علمی بسیار قوی عمل كنند، ولی بهواقعیات پیشروی سازمان توجهی نشان نداده، یا اینكه محقق قادر به كاربردیكردن آن در سطح واحدهای عملیاتی سازمان ندارد. در ضمن اكثر این تحقیقات به دلیل تیمینبودن از نگرش یكبعدی برخوردار است.
گروه دوم كه غالباً قیمتهای كمتری را برای انجام تحقیق پیشنهاد میكند و برای سازمان های دولتی (به ویژه آنهایی كه هدفشان انجام تحقیق است و نه استفاده از نتایج آن) بسیار مناسب به نظر میآید. به نظر میرسد تحقیق انجامگرفته حتی از كیفیت علمی لازم برخوردار نیست و در بهترین شرایط محقق با مراجعه به منابع محدود در اینترنت، تلاش میكند تا یك كار خارجی را بدون بومیسازی، كپی و اجرا كند.
گروه سوم، گروهی است كه مؤسسات اجرایی شناخت كافی از آنها ندارند و این نگرانی نیز در این سازمانها وجود دارد كه اطلاعات سازمان آنها توسط این شركت های تحقیقاتی به سازمان های رقیب (یا نظارتی) منتقل شود. تازهكار بودن، چندشغلهبودن، محدودبودن تخصصها و هزینه بالاسری بالا، از دیگر ویژگیها و مشكلات محققان گروه سوم است.
مشكلات جذب و نگهداری نیروهای كیفی در بخش پژوهش:
در سازمانهابا توجه به :
- مقررات اداری و ضوابط دست و پاگیر
- نبود آییننامه استخدامی ویژه محققان و محدودیتهای موجود در مورد پرداختها و انگیزانندهها برای محققان
- نبود سیستم و ساز و كاری مدون برای ارتقا و پرورش محققان
- نبود انگیزههای مالی كافی در سازمان ها
- علاقه به تدریس در نیروهایی با سطح تحصیلات دكترا
- چندشغله بودن یا شغل دوم داشتن
- از طرف دیگر، استفاده از نیروهای انسانی با تحصیلات متوسط و بدون تجربه، مشكل آموزش و بعد از یادگیری، مشكل نگهداری و حفظ نیرو را به دنبال دارد.
- عدم وجود بدنه كارشناسی قوی در واحد تحقیقاتیآشنایی ناكافی پژوهشگران با سایر بخشهای سازمان (به دلیل عدم تجربه در واحدهای دیگر و كمی سابقه كار
- دیربازده بودن طرحهای تحقیقاتی
- ·تعجیل مدیران برای استفاده از نتایج تحقیقات
- ·اطلاعرسانی ناكافی در مورد فعالیتهای تحقیقاتی
- آشنایی ناكافی واحدهای اجرایی با نیازهای مشتریان و لزوم دستیابی به آنها از راه روشهای علمی
- ·عدم احساس نیاز به تحقیق و پژوهش توسط مدیران میانی و عالی سازمان، به عنوان بستر تصمیمگیری درست و قابلاعتماد
- ·عدم آشنایی بدنه كارشناسی با امور تحقیق و پژوهش در سازمانهای خود
- توجیهپذیر نبودن هزینههای ظاهراً بالای تحقیقات، برای مدیریت میانی و ارشد سازمان
متأسفانه جذب و نگهداری نیروهای كیفی را با مشكل روبهرو میسازد. همچنین نگهداری نیروهای انسانی با تحصیلات عالی، بنا به دلایلی كه در پی میآید، مشكل است:
عدم مقبولیت واحدهای تحقیقاتی از طرف سایر واحدهای اجرایی سازمان:
مدیران میانی و رؤسای سازمان های دولتی بر این باورند كه عدم آشنایی پژوهشگران فعال در سازمان ها با جزئیات عملیات و هدف های سازمان، موجب میشود تا پژوهش ها كاربردی نباشد. بنابراین به طور عملی استفادهای هم در سازمان نخواهد داشت. این امر بیاعتمادی و عدم مقبولیت واحد پژوهشی را در میان سایر واحدهای سازمان به همراه خواهد داشت. بنابراین واحدهای اجرایی سازمان غالبا به نتایج و پیشنهادهای مطرحشده در طرح های تحقیقاتی بیتوجه بوده و زیر بار آن نمیروند و نتایج حاصله از طرح های تحقیقاتی را غیركاربردی میدانند. این دلایل نیز میتوانند در شكلگیری ذهنیت یاد شده در میان واحدهای اجرایی سازمان تاثیرگذار باشند. این دلایل عبارتند از:
ساختار سازمانی نامناسب واحدهای تحقیقاتی :
در اكثر واحدهای تحقیقاتی سازمان های خدماتی، با توجه به محورهای اصلی فعالیت سازمان، ساختار سازمانی از چند گروه ثابت، كه هر یك شامل چند كارشناس هستند، تشكیل شدهاند كه بعضاً كارشناسان در مورد آن فعالیت خاص، از تجربه اجرایی كافی نیز برخوردار نیستند. هر یك از گروهها نیز با توجه به عنوان خود، غالباً شرح وظایف مشخصی ندارند. این در حالی است كه استفاده از ساختارهای سازمانی پویا با توجه به ماهیت فعالیتهای سازمانهای اجرایی ضروری به نظر میرسد.
یكی دیگر از مواردی كه در ساختار واحدهای تحقیقاتی از اهمیت فراوانی برخوردار است، جایگاه آن در ساختار سازمانی سازمان ها و مؤسسات اجرایی است.
با توجه به اهمیت جایگاه واحدهای تحقیقاتی در سازمانها، لزوم همفكری و هماهنگی با تمامی واحدهای سازمان، تاثیرپذیری واحدهای اجرایی از نتایج و پیشنهادهای تحقیق و جذب منابع مالی مورد نیاز، به نظر میرسد واحدهای تحقیقاتی بهتر است به طور مستقیم زیر نظر مدیر عالی (مدیرعامل) و یا یكی از مدیران ارشد سازمان (اعضای هیئت مدیره) قرار گیرند. همچنین برقراری ارتباط منظم و ارگانیك بین واحدهای تحقیقاتی و اجرایی در سازمان ها، ضروری به نظر میرسد.
پیشنهادهای اجرایی:
در این بخش تلاش خواهد شد تا با توجه به تجربیات موجود، راهكارها و پیشنهادهای اجرایی در راستای ارتقای جایگاه واحدهای تحقیق و توسعه در سازمانهای اجراییارائه شود. مهمترین این پیشنهادها عبارتند از:
جاری كردن فرهنگ تحقیق و توسعه در تمام سطوح سازمانی :
فرهنگ تحقیق، مجموعه باورها و ارزشهایی است كه در سازمان ایجاد میشود و همگان در سطوح مختلف سازمان به این باور مشترك میرسند كه بهتر است مسائل و مشكلات سازمان را به شیوه علمی و تحقیقی حل كنند و پژوهش را مبنای تصمیمگیری خود قرار دهند. اعتماد و باور ضعیف مدیران عالی سازمان به امر تحقیق و عدم مقبولیت واحدهای تحقیقاتی از طرف سایر واحدهای اجرایی سازمان و بیتوجهی یا كمتوجهی آنها به نتایج تحقیق، تا حدود زیادی به جارینبودن فرهنگ تحقیق و توسعه در سازمان برمیگردد.
با توجه به مطالب گفته شده، مدیران عالی سازمانها با همكاری واحدهای مرتبط، بایستی به تقویت فرهنگ تحقیق در سازمان خود بپردازند. ایجاد فرهنگ تحقیق و نهادینه كردن آن، نیازمند راهكارهایی همچون حاكم كردن روحیه كنجكاوی و جستجوگری در سازمان، پرورش و تشویق ایدهپردازان و ارائهكنندگان پیشنهادها برای حل مشكلات، آموزش چگونه اندیشیدن به كاركنان و پرورش ذهنیت خلاق در مدیران است. همچنین انتشار خلاصهای از نتایج و یافتههای اصلی تحقیق در داخل سازمان، میتواند به این امر كمك شایانی كند.